... و گفتند که: ای اُويس! تو چرا در عرب نيامدی و رسول عليهالسلام را نديدی؟
گفت که: شما ديده بوديد؟
گفتند که: ای اويس خواجه! چگونه میفرمايی، که مايان همه وقت در آن حضرت بوديم؟
گفت که: دندان مبارک حضرت رسالتپناه (ص) خسته شده بود، ديده بوديد يا نه؟
گفتند که: ديده بوديم.
گفت: حيف، صد حيف. پس با وجود ديدن، چرا دندان خود را سالم گذاشتيد؟
بعد از آن، دندانهای خود نمود که سیودو دندان به موجب متابعت حضرت رسالتپناه (ص) شکسته شده بود.
مولانا آمون استفسار نمود که «همه دندانهای مبارک حضرت رسالتپناه (ص) خسته شده بود يا نه؛
مخدوم ـ عظّمه الله ـ فرمود که: يک دندان خسته شده بود.
مولانا آمون بازعرض داشت که: پس چرا خواجه اويس رحمهالله همه دندانهای خود را شکسته ساخت؟
فرمود که: بدين معنی که آن دندان مبارکِ معيّن بر خواجه معلوم نبود، همه را شکسته ساخت که تا آن دندان مبارک که شکسته است، داخل بوَد.
اين بخشی از متن مجلس چهارم رساله «راحتالقلوب» شيخ شرفالدين مَنيَری (م 782ق.) است که همراه دو رساله ديگر يعنی «وفاتنامه» (گزارش زين بدر عربی از آخرين روز حيات مَنيری) و «وصيتنامه» اثر خواجه نجيبالدين فردوسی، هر سه از يادگارهای ميراث تصوف شبهقاره، در مجموعهای با نام «جان آسوده» همراه مقدمه و تصحيح و تحقيق و توضيحات و تعليقات فراوان و روشنگر، به کوشش آقايان دکتر سلمان ساکت و محمد صادق خاتمی از سوی نشر ادبيات در قم انتشار يافته است.